به گزارش مشرق، نوید مؤمن در یادداشت روزنامه وطن امروز نوشت:
تقابل ایالات متحده آمریکا و جمهوری اسلامی ایران درباره برجام به نقطه اوج خود رسیده است. تابستان سال 2015 میلادی زمانی که توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5 به امضا رسید، کمتر کسی تصور میکرد فردی به نام «دونالد ترامپ» در رقابتهای انتخابات ریاستجمهوری آمریکا پیروز شده و با شعار «پاره کردن برجام» راهی کاخ سفید شود! متاسفانه در آن زمان هشدار افراد دلسوز در خصوص «امکان ابطال برجام» توسط دولت بعدی آمریکا نیز به مذاق دیپلماتهای کشورمان خوش نیامد و رسانههای حامی مطلق برجام نیز به جای اتخاذ گارد بسته یا حداقل محتاطانه در برابر غرب، به «بایکوت منتقدان» روی آوردند.
دیماه 94 آقای دکتر «محمدجواد ظریف» وزیر امور خارجه کشورمان به عنوان ریسکپذیرترین سیاستمدار جهان در سال 2015 انتخاب شد. مؤسسه تحقیقاتی «گلوبال ریسک اینسایتس» با شعار «جهان خود را بشناس»، این عنوان را به محمدجواد ظریف اعطا کرد. چنانکه مسؤولان این موسسه تحقیقاتی اعلام کردند، این عنوان به شخصی اهدا میشود که بیشترین ریسک را در عرصه سیاست در طول سال انجام داده باشد و به اصطلاح از بالاترین ریسک سیاسی برخوردار است.
این موسسه 3 دلیل مهم را برای انتخاب آقای ظریف به این عنوان برشمرد. نخستین دلیل، «دیپلماسی ماهرانه و مذاکره مصرانه» بود. مذاکراتی که در نهایت منتج به توافق هستهای میان ایران و اعضای 1+5 شد. این موسسه در گزارش خود، «دیپلماسی ماهرانه و مذاکره مصرانه» محمدجواد ظریف را علت اصلی خارج شدن ایران از انزوا و بازگشت کشورمان به جامعه بینالملل(!) دانست.
بیشتر بخوانید:
دومین موضوعی که در گزارش سال 2015 موسسه تحقیقاتی «گلوبال ریسک اینسایتس» به آن اشاره شد، مربوط به «مطرح شدن ایران به عنوان قدرت منطقهای» بود. در متن گزارش آمده است: «نتیجه توافق [برجام] باعث شده است ایران به عنوان قدرتی در منطقه مطرح شود. ایران، امروز توانایی این را دارد که تأثیر خود را در دیگر مسائل و بحرانهای منطقهای نشان دهد که نقش برجسته ظریف در مذاکرات اخیر در وین پیرامون آینده راهحل سیاسی در سوریه از مصادیق این تأثیرگذاری است».
سومین موضوعی که این موسسه انگلیسی با استناد به آن، وزیر امور خارجه کشورمان را ریسکپذیرترین سیاستمدار سال 2015 خواند، «عادیسازی رابطه با آمریکا» بود. در گزارش این موسسه آمده است: «برای نخستینبار در 36 سال اخیر، نخستین نشانههای ایجاد روابط سیاسی حسنه بین ایران و آمریکا دیده شد. اگرچه عادی شدن روابط بین ایران و آمریکا همیشه بحث و فشارهایی را در داخل 2 کشور در پی داشته و همیشه موانعی بر سر آن وجود داشته است اما تعامل ایران و آمریکا [در زمینه توافق هستهای] مثبت بود. ظریف و «جان کری»، با وجود عناصر محافظهکار در هر دو طرف [ایرانی و آمریکایی] در مجلس و کنگره که به دنبال عملی نشدن توافق بودند، در تعاملی سالم در 2 سال اخیر توافق را به ثمر نشاندند».
هماکنون بیش از 2 سال از انتشار گزارش موسسه تحقیقاتی «گلوبال ریسک اینسایتس» سپری میشود. حال زمان آن رسیده است که با استناد به گزارش منتشرشده درباره شخصیت ریسکپذیر وزیر محترم امور خارجه کشورمان و با تکیه بر وقایعی که طی 2 سال و نیم اخیر رخ داده است، نکاتی را در این باره مطرح کنیم.
یک- ریسکپذیری ( Risk Taking) به صورت ذاتی یک خصلت ایجابی یا سلبی محسوب نمیشود، آنچه ریسکپذیری را معنادار یا بیمعنی جلوه میدهد، بستر و شرایطی است که ریسکپذیری یک فرد در آن تجلی مییابد. بدیهی است اصلیترین پیششرط در یک ریسکپذیری، «چینش صحیح گزارههای موجود» در کنار یکدیگر و سنجش نسبت آنها با «اهداف بازیگران» است. اهداف جمهوری اسلامی ایران در مذاکرات هستهای با اعضای 1+5 کاملا مشخص بود. حوزه استراتژیک ما نیز در تقابل با ایالات متحده آمریکا در جریان مذاکرات هستهای کاملا تعریفشده و معین بود.
با این حال آنچه طی 2 سال و نیم اخیر در پی توافق هستهای گذشته است، بخوبی نشان میدهد «چینش دادههای موجود» قبل از ریسکپذیری آقای دکتر ظریف بخوبی از سوی ایشان و مشاورانشان انجام نشده است. به عنوان مثال، «پذیرش قول شفاهی جان کری» درباره قانون آیسا و برخی موارد دیگر، نشان میدهد حداقل برخی پیشفرضهای وزیر محترم امور خارجه کشورمان در جریان مذاکرات هستهای، نادرست بوده است. همچنین عادی نشدن روابط بانکی جمهوری اسلامی ایران با بانکها و موسسات اعتباری در نظام بینالملل نشان میدهد «ریسکپذیری یک سیاستمدار» میتواند لزوما نتیجه مثبتی در بر نداشته باشد.
دو- در متن گزارش موسسه تحقیقاتی «گلوبال ریسک اینسایتس»، از برجام به عنوان «مبنا»یی برای آغاز روابط حسنه میان ایران و آمریکا، نقطه آغازی برای مذاکرات بر سر توان منطقهای ایران و حتی نمادی از تغییر رفتار ایران در نظام بینالملل یاد شده است. مشابه این موضعگیری، بارها توسط مقامات آمریکایی و اروپایی نیز بیان شده است؛ اینکه برجام یک «هدف» نیست بلکه یک «مقدمه» و «نقطه آغاز» برای تغییر رفتار بینالمللی ایران محسوب میشود. حال سوال اصلی اینجاست: «ریسکپذیری» در چنین فضایی، نقطه قوت است یا ضعف؟! به راستی طی 2 سال اخیر دستاورد ریسکپذیری در برابر کدخدا برای اقتصاد کشور چه بوده است؟ آیا تحریمها عملا برداشته شده یا از بین رفته است؟ آیا برجام به عنوان یک «متغیر مستقل» مورد شناسایی بازیگران بینالمللی قرار گرفته است؟ براستی تلاش مشترک آمریکا و تروئیکای اروپایی برای گنجاندن موضوعاتی مانند توان موشکی و سیاستهای منطقهای ایران در برجام نشانه چیست؟ ضربالاجلهای 2 ماهه و 120 روزه رئیسجمهور آمریکا برای تمدید تعلیق تحریمهای ایران چه معنا و مفهومی دارد؟ آیا میتوان نتیجه گرفت حداقل برخی از این موارد، محصول ریسکپذیری در برابر ایالات متحده آمریکا بوده است؟
سه- فارغ از شخصیت فردی دکتر ظریف به عنوان فردی محترم و کشوردوست، باید اذعان کرد نوع نگاه ایشان و تیم همراهشان نسبت به «غرب»، تابعی از «دادهها و گزارههای قطعی» درباره ایالات متحده آمریکا و اتحادیه اروپایی نیست. اعتماد دیروز ما به ایالات متحده آمریکا برای «اجرای برجام» و اعتماد امروز ما به اتحادیه اروپایی برای «نجات برجام» از چنگال آمریکا جملگی نشان میدهد دستگاه دیپلماسی و سیاست خارجی کشورمان متوجه هزینههای سنگین اعتماد به کدخدا یا حتی معامله با آن نیست. در شرایطی که حتی نزدیکترین متحدان غربی آمریکا از سیاستهای آن در قبال «حمایتگرایی اقتصادی»، «خروج از پیمانهای بینالمللی» و مواردی از این قبیل به تنگ آمدهاند، ریسکپذیری در برابر دشمن قسمخورده جمهوری اسلامی ایران چه معنا و مفهومی دارد؟ شاید مسؤولان محترم وزارت امور خارجه اینگونه پاسخ دهند که این ریسکپذیری در حوزه تاکتیک و نه استراتژی بوده و اصول و بنیانهای سیاست خارجی کشورمان در تقابل با سیاستهای خصمانه آمریکا و متحدانش، همواره ثابت بوده است. این استدلال نیز با توجه به واقعیات جاری در حوزه سیاست خارجی کشورمان قابل پذیرش نیست. باید این حقیقت را پذیرفت که میان «استراتژی» و «تاکتیک» بویژه در حوزه سیاست خارجی، مرز کمرنگی وجود دارد که عبور از آن، منجر به خلط این دو و تسری بازی تاکتیکی به بازی استراتژیک خواهد شد. این قاعده به صورت مشخص در قبال برجام نیز صادق است. چنانکه از مواضع و اظهارات مقامات آمریکایی و اروپایی برمیآید، نگاه آنها به «برجام» کاملا استراتژیک و در راستای تغییر راهبردهای منطقهای و عدول ایران از ثوابت 40 ساله حوزه سیاست خارجی خود است. به عبارت بهتر، ایالات متحده آمریکا و شرکای اروپایی آن طی سالهای اخیر به بهانه برداشته شدن فشارهای هستهای علیه کشورمان سعی کردهاند استراتژیها و ثوابت حوزه سیاست خارجی ما را فدای بازی تاکتیکی خود درباره برجام کنند. بدترین معامله ممکن با دشمن، زمانی شکل میگیرد که «استراتژی» یک بازیگر در مقام و جایگاه معامله با «تاکتیک» بازیگران دیگر قرار گیرد.
در نهایت اینکه بنا به تعبیر رهبر حکیم انقلاب، ما در یک پیچ تاریخی بزرگ قرار داریم. یکی از خصایص مهم این پیچ تاریخی، خلط مرزهای عقیدتی (آرمانی)، استراتژیک و تاکتیکی در سیاست خارجی کشورهاست. ایالات متحده آمریکا همواره در صدد است بسترسازی لازم را برای تغییر این مرزها انجام دهد. در چنین شرایطی، آثار «ریسکپذیری» در برابر آمریکا نهتنها خود را در حوزه تاکتیکی سیاست خارجی کشورمان نمایان نخواهد کرد، بلکه به حوزه راهبردی کشور نیز تسری خواهد یافت؛ تجربهای که امیدواریم آقای دکتر ظریف و دیگر دیپلماتهای کشورمان با تکیه بر آنچه طی 2 سال و نیم اخیر گذشته است، کسب کرده باشند.